رنگ
در شناخت رنگها باید توجه داشت که اگر خیلی زود یعنی هنگامی که کودک احتیاج به شناخت فهمی و تکنیکی رنگ ندارد و او را مجبور به شناخت آنها می کنیم، ممکن است باعث از بین رفتن تمایلات خود به خودی او برای یادگیری رنگ بشود. از نظر آموزشی بهتر است به کودک دقت لازم برای پدید آوردن ارتباط فردی او با رنگها بدهیم تا نیروی ابتکاری او عقیم نگردد، معمولا هر فردی از رنگ به دو طریق استفاده می کند، یکی نمونه سازی طبیعی و عینی مثلا دریا به رنگ آبی و آفتاب به رنگ زرده . یکی دیگر استفاده از رنگ هایی که به طور ناخودآگاه به ذهن القاء می شوند، و قانون و قاعده خاصی ندارند. این استفاده از رنگ است که افکار و شخصیت خالق آن را نمایان می سازد و نباید آن را سرکوب یا خرد کرد. در کودکی در فاصله سنین ۳ تا ۶ سالگی کودک بیشتر تحت تأثیر فشارهای درونی است و علاقه وافری به رنگ دارد و آن را مقدم به شکل ظاهری میداند ولی به تدریج هر قدر که از وابستگی او به رنگ کم می شود علاقه او به تقدم شکل بر رنگ افزونی می یابد. هم چنین هر قدر که کودک کوچکتر باشد، رنگ هایی که به کار می گیرد زنده تر و با افزایش سن و آموزش مدرسه و تکامل رنگ های سرد را به کار می برد و رنگهایی را که کمتر خشن هستند به کار می رود. در کودکستان بیشتر کودکان ترجیح میدهند از رنگ های گرم و تند استفاده کنند و فقط رنگ در تمام یا قسمتی از موضوع نقاشی نشانگر خلاء عاطفی و یا گاهی دلیل بر گرایش های ضد اجتماعی اوست، تجربه های فراوان نشان داده است که کودکان سازگار در نقاشی هایشان به طور متوسط از پنج رنگ مختلف استفاده می کنند و در حالی که کودکان گوشه گیر و یا آنکه ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند از یک یا دو رنگ بیشتر استفاده نمی کنند. در سنین ۸-۷ سالگی کودک برای استفاده از رنگها فقط تحت تاثیر احساسات خود قرار دارد و گاهی اوقات دیده شده که رنگی که به کار می برد هیچ ارتباطی با رننگ خاص شی مورد نظر ندارد و چون به آن رنگ علاقمند است از آن استفاده می کند و یا رنگ می کند و یا رنگ مورد نظر برای او نشان دهنده ی تحرک و شادی است و به تدریج با بزرگتر شدن کودک متوجه ارتباط میان اشیاء و رنگ حقیقی آنها می شود اما در ابتدا این موضوع در مورد چیزهایی که برای او ارزش عاطفی دارند مثلا موی مادر به رنگ سیاه است، هر زنی را که نقاشی می کند موهایش را به رنگ سیاه میکشد زیرا این رنگ برایش بار عاطفی دارد و با بزرگتر شدن، کودک رنگهای بیشتری را کشف می کند. مثلا میفهمد آسمان آبی، درخت سبز، دریاچه آبی است و از این موضوع بسیار خوشحال و راضی میشود و برای تأکید بیشتر بر این موضوع همیشه آسمان را آبی و درخت را سبز می کند. زیرا اولین تجربه اش در مورد درخت اینگونه است. حتی با توجه به این که در پائیز برگ درخت زرد می شود باز به رنگ سبز رنگ می کند و این موضوع تا هنگامی که با تجربه دیگری متوجه تغییر آن شود در مغزش می ماند. و معمولا در سنین ۱۲-۱۱ سالگی نوجوان متوجه می شود که رنگهای اشیاء قابل تغییرند.
کشیدن آدمک
زمانی که کودک شکل آدمی را می کشد در واقع خود با درکی که از بدن و تمایلاتش را دارد بیان می کند و در واقع این خط آدمک کشیده شده با خصوصیات روان و جهان کودک ارتباط وجود دارد اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملا سازگار باشد و اگر برعکس آدمک در اندازه هایی خیلی کوچک و یا گوشهایی از کاغذ کشیده شده باشد به این معناست که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایین تر میداند. اگر این مسئله در چندین نقاشی کودک ادامه پیدا کند نشانگر خجالتی بوده اوست و در ضمن فقدان دست و بازو در نقاشی نیز نشانگر کم بها دادن به خود و عدم امنیت است.
کودکانی که خود را بالاتر از بقیه میدانند، آدمکهایی با اندازه های بزرگ رسم می کنند و یا به طور معمول کودکانی هستند که زودرنج و حساس و فکر می کنند همیشه مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و این کودکان در قضاوت هایشان آشتی ناپذیر و سرسخت هستند و همیشه حق را به خود می دهند. اگر سر بیش از اندازه بزرگ کشیده شود نشانگر آن است که من کودک بیشتر از حد طبیعی است، زیرا سر نشانه قدرت فکری و عامل اصلی کنترل فشارهای درونی است، اما در صورت، کودک پرخاشگر جزئیات آن را به حد اغراق آمیزی بزرگ ترسیم می کند در حالی که کودکان خجالتی جزئیات را از نظر می اندازند و فقط دایره صورت را ترسیم می کنند و به ندرت صورتی را از نیمرخ می کشند. لبها اگر بسته باشد نشانگر تنش و فشار است، چانه نماد قدرت مردانگی است. چشمها دنیای درون نقاشی و اجتماعی بودن او را نشان میدهند. کودکان خودخواه، چشم ها را با حالتهای درنده و وحشی می کشند، جون چشم ها ارزش زیبایی نیز دارند. بنابراین دخترها دوستداران هم جنس خود چشم ها را خیلی بزرگ می کنند، بینی بعضی مواقع نشانگر مشکلات جنسی است. دست ها و بازو در دوران اولیه کودک در شناخت محیط اطراف به کار می رود و در مرحله بعدی به عنوان پیشرفت (سن) و سازگاری اجتماعی به کار می رود، کودکان ضعیف و درون گرا اغلب برای آدمک پا نمی گذارند. و با او را به حالت نشسته نقاشی می کنند، بالا تنه اگر باریک و لاغر باشد نشانگر این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق شدن و بزرگ شدن می ترسد بالا تنه لاغر نشانگر ضعف جسمانی واقعی است. سایه زدن در بعضی از قسمت های بدن نشانگر مسائل و مشکلاتی است که در آن قسمت ها وجود دارد. عضوی که نقص دارد را همیشه بزرگتر می کشد مثلا کودکی که مشکل شنوای دارد گوش را از حد معمول خود بزرگتر می کشد و گاهی هم عکس آن اتفاق می افتد یعنی قسمتی از بدن که نقص دارد مورد فراموشی قرار می گیرد نشان دادن حرکت در نقاشی نشانگر هوش کودک است؛ و نقاشی هایی که در آن پیکر انسان کشیده می شود دارای معنی عاطفی و امنیت و سازگاری اجتماعی کودک را نشان می دهد، پیکرهای صاف و خشک معمولا توسط کوچکترها یا بچه های خجالتی و پرخاشگر که برای ارتباط با دیگران با مشکل روبرو می شوند کشیده می شود. با رسیدن سن بلوغ نقاشی های آدمک کاملتر شود و لباس ها و… نیز کشیده می شوند. البته تفاوت این نقاشی ها به فرهنگ هر کودک بستگی دارد و اگر یک فرد که در محیطی مثل کشورهای اروپایی آدمکی لخت را به تصویر بکشد چندان مهم نیست چون دید از محبط است، اما در کشورهایی مثل ما (ایران) اگر کودک آدمی لخت را بکشد : نشانگر مشکلات جنسی کودک می باشد. بچه های محزون و ضعیف آدمک هایی کاملا دقیق می کشند و تناسب اندام ها را رعایت می کنند و کودکانی که تخیلات زیادی داشته و توجه زیادی به دیدن خود دارند اندامهای آدمک را به حالتی زنده و شاداب ترسیم می کند.
در نقاشی هایی که یک گروه بچه در حال بازی کردن کشیده میشوند کودک معمولا موفقیت واقعی خود و نیز ارتباط خود با دیگران را در مرکز مشخص می کند. مثلا اگر کودک ناسازگار باشد خود را در محدوده خارجی گروه و یا به صورت تنها می کشد. کودک در نقاشی هایش به طور دلخواه و اختیاری چیزهایی را نشان میدهد که دوست دارد و یا مورد علاقه است و یا از آن می ترسد ولی غالبا وقتی که دلهره او زیاد باشد یا هنگامی که احساس گناه کند از شخصیت های حکایتها و قصه هایی که میشناسد استفاده می کند، مثلا کشیدن شکل پادشاه برای پدر مطلوب یا ملکه برای مادر مطلوب، و جادوگر برای مادر پد و شاهزاده خودش که با شاهزاده جنس مخالف ازدواج می کند و شخصیت های دیگری مثل خلبان، دزد، پلیس و…. بهترین وسیله برای شناخت نمادها توسط کودک این است که از او بخواهیم خواب و رویای خود را به صورت نقاشی بکشد و سپس آن را توضیح بدهد و این کار را به راحتی انجام دهد زیرا مسئله مربوط به خواب و رویاست و کودک خود را مسئول نمی داند. بعضی خود را در حال پرواز، یا کودکان کوچکتر در حال رقابت با برادر با خواهر بزرگتر شود که همیشه خود اول و دیگری نفر آخر است. در این نقاشی ها همیشه دشمن به اندازه های بزرگ کشیده می شود مثل اژدها در حالی که کودک با او مبارزه می کند او می آید و او کوچک است و معمولا بر دشمن چیره می شود یا می کشد یا می پرد یا از دشمن فرار میکند و یا با دخالت بزرگتری که دوست دارد پیروز می شود.
خانه
در نقاشی های کودکان خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده می شود و در شروع کار، خانه معمولا به صورت یک مربع که بر بالای آن بک مثلث قرار دارد و سپس دیوارهای اطراف خانه کشیده می شود. خانه نشانگر و نماد پناهگاه و هسته اصلی و گرمی خانوادگی است که ممکن است مورد علاقه یا تمسخر کودک باشد. خانه ممکن است بزرگ، دلباز با در و غیره و دودکش باغچه و گل کشیده شود. یا برعکس بدون در و پنجره، جدا از بقیه خانه ها با دیوارهای بلند و به صورت تنها و منزوی کشیده شود و در سنین ۸-۵ سالگی کشیدن چنین خانه ای نشانگر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر و بعد از ۸ سالگی احساس خود کوچک بینی و تنهایی کودک و در نوجوانی نشانگر شرم و حیای زیاده از حد و داشتن احساسات رقیق می باشد. هنگامی که پدر و مادر کودک از هم جدا باشند خانه به دو قسمت تقسیم می شود و اغلب دارای دو در ورودی است که یک قسمت از خانه نماد زندگی خانواده واقعی و در دیگری نشانگر زندگی تحمیل شده بر کودک است. اگر خانه بجای آن که به صورت معمولی و عادی کشیده شود به صورت قصر نشان داده شود در واقع به منزله پناهگاهی مطلوب است و یا برعکس اگر به صورت زندان کشیده شود نماد فشار خانواده ای و ناسازگاری و از هم پاشیده است که در این قسمت عمده ای از اطراف خانه چمن، گل، ماشین و قطار رو می کشند که این درهم ریختگی و هرج و مرج از عدم شناخت واقعی خانه و خانوده می باشد. در مورد کودکان یتیم شکل خانه یک پناهگاه عاطفی نیست، به همین دلیل در حال کشیدن نقاشی فورا موضوع را عوض و آنچه را که بیشتر به آن آشنا هستند می کشد. شکل خانه نیز مثل بقیه چیزها تحت تاثیر محیط اجتماعی و فرهنگی کودک است مثلا عشایر خانه را بیشتر به صورت چادر می کشند و بیشتر نقاشی هایشان در محیط بیرون از خانه می باشد چون خانه فقط برای آن جایی برای خواب است و در شهرها برعکس کودکان عشایر می باشد.
کوچه و جاده و …
در کشیدن کوچه و جاده هم باز می توان به نتایجی رسید. کوچه برای کودک امکان خارج شدن از خانه و محیط محدود خانواده و بیرون آمدن است. اگر کودک مشکلاتی در برقرار کردن ارتباط با دیگران داشته باشد کوچه و جاده را پر پیچ و خم می کشد و یا نمادی برای فرار و گریز است، البته برای تجزیه و تحلیل آن باید ابتدا به توضیحات کودک گوش داد، خیابان های عریض و باز نشانگر شادی و صداقت و کوچه های تنگ و بسته نشانگر کمبود عاطفی کودک است، کودکانی که در خانواده های از هم گسسته و ناهماهنگ و بدون اثبات زندگی می کنند، کوچه های متعدد که در نقاط مختلف با هم تلاقی میکنند می کشند.
درخت
برای تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد که عبارتند از : ریشه، تنه، شاخه ها و برگها. ریشه که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت می کند، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است. تنه پر ثبات ترین و مشابه ترین عمل به خود کودک است و بیانگر شخصیت دائمی و عمیق شخصت اوست، شاخه ها و برگها نشانگر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است. اگر برای ترسیم ریشه درخت، کودک کار زیادی انجام داده باشد و به ریشه اهمیت بیشتری داده باشد نشانگر طبیعت بدوی و عاشقانه و در عین حال محافظه کاری و بی حرکتی کودک است. تنه ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود. بچه ها در سنین قبل از مدرسه درخت را بلند می کشند ولی بعد از این سن بلند بودن درخت اغلب نشانگذ عقب افتادگی فکری و یا بیماری عمومی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است، تنه اگر کوتاه کشیده شود نشانگر جاه طلبی، بلند پرواز بودن کودک است. تنه درخت ممکن است مستقیم و صاف و یا کج کشیده شود که در حالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است. درختی که دارای برگهای زیاد و درهم باشد با درختی که شاخه های مختلفآن هر کدام به سویی کشیده شده اند فرق می کند. حالت اول بیانگر شخصیت در خود فرو رفته کودکی است که آمادگی تغییر و تحول ندارد و در حالت دوم که درخت شاخه های فراوان دارد و هر کدام به سویی کشیده شده نمایانگر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را به سادگی می فهمد و قادر به ارتباط با دیگران است. در عین حال به راحتی می تواند خود را با محیط سازگار سازد.
خورشید و ماه
تصویر خورشید بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و یا گاهی اوقات پدر مطلوب است. وقتی رابطه پدر و کودک خوب است همیشه خورشید در نقاشی کودک به طور کامل در حال درخشیدن نمایش داده میشود و در هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست خورشید در پشت کوه ناپدید است و یا به صورت قصری در افق دیده میشود، اگر کودک از پدرش بترسد خورشید به رنگ قرمز تند و یا سیاه که مضطرب کننده است کشیده میشود. البته برای قضاوت در این مورد باید چندین نقاشی کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار می شود یانه و آن گاه، به تجزیه و تحلیل پرداخت. زیرا این نحوه نمایش خورشید مانند سایر موضوعات نقاشی ممکن است به حال و حوصله ی عضلانی کودک بستگی داشته باشد تفاهم و یا عدم تفاهم پدر.
ماه اغلب نشانگر نیستی است زیرا بسیاری از کودکان آن را در نقاشی هایی که از قبر و قبرستان می کشند به کار می گیرند و خورشید نماد زندگی است که وقتی شب و ماه ناپدید می شود ظهور می کند. آسمان به خاطر این که ستاره ها، پرندگان، هواپیما، موشک را در خود جای می دهد نماد ابهام و پاکی است و زمین برعکس نشانگر ثبات و امنیت است و معمولا کودکان در سن ۵ – ۶ سالگی آغاز به درک و کشیدن زمین می کنند.
حیوانات
اگر کودک در کوه و صحرا زندگی می کند یا در خانه حیوان داشته باشد با اصولا خیلی حیوانات را دوست داشته باشد کشیدن حیوانات در نقاشی طبیعی است. اما اگر در محیطی زندگی کند که حیوانی در زندگیش نقش نداشته باشد اما در عین حال کشیدن حیوان در نقاشی ها ممکن است به دلیل احساس گناه و تقصیری باشد که کودک در موقعیت های خاص حس کرده و چون جرأت آن را ندارد که گناه خود را ترسیم کند. ترجیح می دهد احساسات و عادات و تمایلات خود را در قالب تصویر حیوانی نشان بدهد و آن حیوان را وادار به حرکات و رفتاری کند که خود شجاعت و قدرت ابراز آن را ندارد البته نحوه عملکرد این رفتار کودک به رفتارش با عروسکهایش که برایش جذاب هستند می تواند باشد چون او آزادانه می تواند هر چه دلش می خواهد با زبان عروسکهایش بگوید. اصولا دوست دارد، رفتار پرخاشگرانه را به دیگری انتقال بدهد چه از نظر کشیدن حیوان در نقاشی و بازی کردن با عروسکهایش، به طور مثال کودکی به طور ناخوداگاه نسبت به برادر با خواهر کوچکتر خود حالت کینه می کند، در نقاشی باعث کشیدن گرگي میشود در حالی که برادر با خواهر کوچکتر را در تختش مورد تهدید قرار میدهد آن هم در حالی که پدر و مادر برای کشتن گرگ درنده به طرف رختخواب می دوند گاهی اوقات نیز مثل خوابهای وحشتناک. حیوانات درنده در مقابل کودک قرار می گیرد.
اتومبیل
در جوامع امروزی ماشین نماد قدرت است و به همین دلیل در نقاشی های کودکان مخصوصا پسرها زیاد ماشین دیده می شود. وقتی که یکی از اعضای خانواده که اغلب پدر و گاهی خود کودک است، رانندگی می کند از دیدگاه برون افکنی اهمیت خاصی پیدا می کند. نوجوانان در سن بلوغ از کشیدن تصویر انسان خودداری می کنند و بیشتر ماشین می کشند، به این بهانه که کشیدن تصویر انسان برای آنها مشکل است یا حوصله آنها را سر می برد و در حقیقت خودداری از کشیدن تصاویر انسانی و ترجیح دادن ماشین خود بخود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنیای خارج و ترجیح دادن دنیای سرد ماشینی به دنیای انسانهاست و البته این موضوع بستگی به عوامل فرهنگ، سن و سال… نوجوان دارد.
نقاشی خانواده و محیط
گاهی اوقات کودک در نقاشی اش بين تعیین شخصیت اصلی گیر می کند (مثلا می تواند بین پدر، مادر یا پدر بزرگ چه کسی نقش اصلی است) پس همه را به ایک اندازه می کشد، در زمانی که پدر مدت زیادی در خانه نباشد در نقاشی پدر حضوری ندارد یا دور و خارج از خانه است که مادر شخصیت اصلی در خانه کشیده می شود، در نقاشی بچه های فقیر و کودکانی که از روستا به شهر آمده اند در کنار اشخاص اشياء مانند تلویزیون، ماشین لباسشویی و… دیده می شود که نشانگر این است که کودک آرزو دارد وضعیت اجتماعی بهتری داشته باشند یا این که دوست دارد اشیاء را به تازگی بخرند.
کودکان مضطرب و یا خوددار در نقاشی هایشان صورتها را کوچک و گرد و متناسب با خطوط نازک ترسیم می کنند و سایه های خیلی تیز و یا خیلی روشن می زنند، اضطراب معمولا به دو صورت نمایانگر می شود و ممکن است نقاشی های خیلی مختلف و متضادی بشود. ممکن است به شکل پرخاشگرانه و یا برعکس به صورت خویشتن دار متظاهر شود کودک پرخاشگر از رنگ سیاه که نشانگر اضطراب است استفاده می کند اما اگر خوددار باشد از رنگ های دیگر استفاده می کند تا دلهره عمیق خود را پنهان کند و حتی ارتباطش با دیگران سرد و ساده لوحانه است، کودک مضطرب و هیجان زده پرخاشگر، دائم در حال جنبش و تصمیم گیری فوری و شتاب زده با حس پشیمانی آنی است. او در نقاشی هایش اندازه ی بزرگ، مردان صلح، جنگجویان، خطوط ضخيم، رنگ های زننده است و چون معمولا از یک حالت افراط آميز مهر و علاقه به یک حالت افراط آمیز زودرنجی تغییر می کنند. بنابراین شخصیت ها، خورشید و گل ها مثل کاکتوس همیشه پر از تیغ و خار بوده و خانه هایی که ترسیم می کنند دودکش ندارد با دیوارهایی محافظ که به نظر می رسد سحرآمیز هستند و انسان درون آن آسیب ناپذیر می باشد.
در نقاشی های این گونه کودکان حیوانات وحشی، هیولا و صحنه های فاجعه آمیز زیاد دیده میشوند. زمانی که کودک در نقاشی اش خود را بی دست یا با قسمتهای گره کرده و بی انگشت ترسیم می کند تا مبادا دستهایش کثیف شود این مسئله ریشه در ترس و وسواس کودک دارد، اگر کودک نتواند در نقاشی اش نشان دهد که شخصیت مورد نظر شما در حال انجام چه کاریست او را کاملا صاف و خشک می کشد و این وضع اگر بعد از ۹-۸ سالگی ادامه پیدا کند نشانگر ناسازگاری کودک است. احساس تقصیر و گناه در اغلب مواقع با تمایلات جنسی سرکوب شده که بر اثر نصایح اخلاقی خانواده به وجود آمده همراه است. در نقاشی های این گونه افراد اشتغالات جنسی، به طریق روشنی بیان می شود مثلا اگر کودک استمناء می کند به طور معمول دست و بازوی آدمک را در نقاشی ترسیم نمی کند، و وقتی مسئله جنس با مشکلات بیشتری روبرو می شود و کودک ممکن است اشخاص یا شخص بخصوصی را که باعث آشفتگی او شده اند به طور نیم تنه یا تا کمر و یا نشسته یا پشت میز نقاشی کنند. برای بهتر شدن نتیجه بهتر است از کودک خواسته شود خانواده ای به غیر از خانواه خود را بکشد. بدین ترتیب توجه کودک از خانواده خودش دور می شود و یا بیشتر گرایشات درونی و شخصی خود را بروز می دهد، ولی در هر حال تصویری که او می کشد مربوط به خانواده خودش خواهد بود، زیرا به نظر خانواده اش تنها خانواده ای است که می شناسد. اگر کودک در نقاشی خانواده رابطه صمیمی با پدر و مادر و اعضاء داشته باشد خود را نزدیک آنها می کشد ولی اگر خواهر یا برادرش را مورد توجه پدر و مادر بداند او را نزدیک و یا بسين پدر و مادر و خود را دورتر می کشد و گاهی در نقاشی های کودک یکی از اعضاء خانواده وجود ندارد که می توان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه یا ناآگاهانه آرزوی نبودن آن شخص را دارد که بیشتر در مورد خواهر و برادرش صدق می کند و یا در نقش شخصیت دلخواهش ظاهر می شود. احتمالش این است که با خانواده احساس راحتی نمی کند و با خواستار تغییر جنسیت و یا سن یا چیز دیگری است. اگر والدین از هم جدا باشند و کودک در نقاشی آنها را با هم کشید نشان از آرزوی دیدن پدر و مادر به صورت همبسته و در کنار هم هستند و اگر شخصی از خانواده ذهن کودک را چه به صورت عشق و محبت و ستایش با چه به صورت ترس، دلهره و وحشت مشغول کرده باشد در مرکز نقاشی و یا اولین شخص از طرف چپ کاغذ است؛ و نسبت به بقیه بزرگتر کشیده میشود و یا طوری کشیده میشود که نگاه های دیگران به سمت او باشد، کمبود محبست در خانواده باعث سایه زدن افراطی در نقاشی و یا به کارگیری زیاده از حد از رنگ تیره می شود و با نشان دادن خانواده در حال خوردن غذا که نشانگر احتیاج به ارضای آن کمبود است، چون غذا در واقع غذای روح و عاطفی است؛ و در آخر باید گفت نقاشی های کودک ما را متوجه می سازد که در خانواده، محیط، اجتماع چگونه با کودک رفتار شده و روند پرورش فکری او را بشناسیم و مشکلات عاطفی یا دیگر مشکلات کودک چیست.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com