1- ایمان به حکمت و عدالت خداوندی، این خود به عنوان جزء ضروری و سودمند روند رشدمان، اتفاق می افتد.
2- اعتماد و اطمینان به توانایی مان در برخود با هر آنچه که زندگی برایمان به ارمغان می آورد.
3- بازشناسی این حقیقت که ما به همین صورتی که هستیم سزاوار دریافت مهر و پذیرش ایم.
4- زندگی در لحظه و لذت از آن.
رنجش – تلخی – بی عدالتی – بداختری – درد
هنگامی که نمی توانیم به آنچه می خواهیم یا نیاز داریم برسیم، یا به آنچه که تصور می کنیم حق مان است، احساس درد، آزردگی، تلخی، بداختری یا بی عدالتی می کنیم. آن رفتاری را با خود ندیده ایم که انتظار داشتیم یا معتقد بودیم که حق ماست. از این گذشته، زمانی که شخص یا چیز مهمی را از دست می دهیم، وجودمان را درد و تلخکامی فرا می گیرد.
باورهای نهفته در پس همین عواطف عبارتند از “برای آنکه احساس امنیت و خوشبختی کنم نیاز به چیزی دارم که از من دریغ شده است” احساس امنیت و خوشبختی کنیم. امنیت، رضایت، ارزشمندی یا آزادی خود را با چیزی تداعی می کنیم که از افراد، جامعه، خداوند یا زندگی در کل نمی گیریم. ما می رنجیم چون آن احترام، مهر، عاطفه، وفاداری، راستگویی، لطف و عدالتی را که انتظار داشتیم، نگرفته ایم.
.
برخی از جایگزین های مثبت رنجش، تلخی و بی عدالتی عبارتند از:
1- ایمان به حکمت و عدالت الهی:
الف) اینکه هر آنچه اتفاق افتاده، خواست خدا بوده تا به روند تکامل ما یاری رساند.
ب) اینکه هر آنچه اتفاق افتاده یا اتفاق می افتد، نتیجه قوانین طبیعی و عادلانه عالم است.
2- پذیرش این واقعیت که ما یکتا آفریدگار واقعیت مان هستیم.
3- بخشیدن و فراموش کردن گذشته.
سرخوردگی – توهم زدایی، یأس
آموزگاری فرزانه زمانی گفت: “انتظاری نداشته باش تا سرخورده نشوى”
این عواطف زمانی بروز می کنند که انتظارات معینی از دیگران، خداوند و زندگی داریم. همین عواطف را زمانی می توانیم تجربه کنیم که به توانایی و تلاش خود برای رسیدن به اهداف مطلوب شک می کنیم. در كل زمانی این عواطف به سراغمان می آیند که مسائل به صورتی که می خواهیم اتفاق نمی افتند یا افراد همان کسانی نیستند که انتظار داشتیم. اول انتظار و توقع را در خود رشد می دهیم و بعد دلخور می شویم که چرا برآورده نشده اند.از این گذشته، هنگامی که به نتایج مطلوب نمی رسیم، از خود، دیگران و خداوند سرخورده و مأيوس می شویم. هنگامی که تسلیم چنین عواطفی می شویم، اغلب دست از تلاش میکشیم که به نوبه خود رشد ما را سد میکند.
برخی از جایگزین های مثبت یأس و سرخوردگی عبارتند از:
1- درک این نکته که ما روند تکامل خود را می گذرانیم و هیچکس کامل نیست.
2- اعتماد و اطمینان به اینکه با بردباری، تمرین، پشتکار می توانیم تغییراتی را که می خواهیم ایجاد کنیم.
3- ایمان به جریان زندگی .
4- یافتن حس عمیق تری از زمان که نشان می دهد هر تلاشی که کمتر از پنجاه سال عمر داشته باشد، در واقع در مقایسه با ژرفنا و وسعت وجودمان، ناچیز است.
افسردگی
افسردگی، مانند عواطف قبلی، حالتی است که در اثر ترسیدن به آنچه در زندگی می خواستیم، به ما دست می دهد. در اینجا نیز احساس می کنیم که کاری از دست ما ساخته نیست. ترکیب عدم رضایت از خویش و/یا دیگران است که با احساس ناتوانی کامل از به وجود آوردن هر تغییری در وضعیت همراه است. از این گذشته، افسردگی می تواند بروز این احساس باشد که هیچ چیز آنقدر مهم نیست که بخواهیم برای رسیدن به آن تلاشی کنیم یا هیچ چیز نمی تواند به ما احساس شادی یا رضایت بخشد. همه چیز بی معناست.
چون احساس می کنیم هیچ چیز مهم نیست، بیشتر و بیشتر دست از فعالیت میکشیم و از مسئولیت های خود شانه خالی میکنیم. سرخوردگی، فروریختن توهمات و افسردگی گاه حالات مقدماتی تغییر است. عدم رضایت از وضع موجود اغلب شروع روند رشد آگاهانه است و انگیزه ای برای ایجاد تغییرات و تحولات مهم می شود. بسیاری از افراد به دلیل وجود همین عواطف قدم در راه معنویت گذاشته اند.
برخی پادزهرهای افسردگی عبارتند از:
1- پذیرش خود و زندگی به صورتی که هست.
2- اعتماد و اطمینان به اینکه می توانیم تغییرات بیرونی و درونی را که می خواهیم ایجاد کنیم.
3- بازشناسی این حقیقت که زندگی مان معنا و مقصودی دارد.
4- تمایل خدمت و کمک به دیگران.
.
حسادت _ غبطه
این دو احساس از عدم پذیرش خود به صورتی که هستیم با هر آنچه داریم سرچشمه می گیرد. وقتی خود را به صورتی که هستیم نمی پذیریم، به دیگران به خاطر دارا بودن صفت ها یا دست آوردهایی که همیشه خواهانش هستیم، غبطه می خوریم. احتمالا تصور می کنیم که اگر ما هم دارای آن صفات یا دست آوردها بودیم، بیشتر مورد احترام قرار می گرفتیم و ستایش می شدیم. در راه های معنوی ممکن است به دیگری به خاطر توانایی اش در مراقبه کردن، خیر رساندن، روزه گرفتن و … غبطه خوریم.
وقتی نمی توانیم آنچه داریم و نداریم را بپذیریم، نسبت به کسانی که دارای آن هستند یا آنرا از ما بازپس گرفته اند (نظیر مهر و توجه والدین، همسر، فرزندان یا دوستان) حسادت می کنیم. شدیدترین حس حسادت مان زمانی برانگیخته می شود که توقع داریم تنها فرد مهم زندگی عزیزمان باشیم، آنها تنها به ما مهر و توجه نشان دهند و در مورد همسر توقع داریم که هیچکس دیگری جز ما برایش جذابیت نداشته باشد.
در کودکی، حسادت یکی از عواطف اصلی است که با به دنیا آمدن خواهر یا برادری در دامان خانواده، و از دست دادن دردانگی خود و کاهش درصدی از توجهی که به ما نشان داده می شد، تجربه می کنیم ممکن است حتی نسبت به این موجود که اکنون از سهم ما از مهر و توجهی که هنوز خواستارش هستیم، کاسته، خشمگین شویم. همین حالت زمانی روی می دهد که می ترسیم همسرمان جذب فرد دیگری شده باشد. هنگامی که ادامه بقا، امنیت، رضایت و شایستگی خود را با توجه فردی دیگر یکی می گیریم، خود را آسیب پذیرتر می سازیم. ترس از اینکه بدون آنها ممکن است احساس امنیت و شایستگی نکنیم، حالتی را ایجاد می کند که به آن حسادت میگوییم.
برخی از جایگزین های مثبت حسادت عبارتند از:
1- پذیرش خود و زندگی به صورتی که هستیم و هست.
2- بازشناسی شایستگی درونی خود.
3- به رسمیت شناختن هر آنچه در واقع داریم.
4- ایمان به این حقیقت که ما خود واقعیت مان را می آفرینیم و درست همان چیزی را داریم که برای گام بعدی رشد خود بدان نیاز داریم.
5- مهرورزیدن به دیگران و خوشحال شدن از پیروزی و موفقیت شان.