اغلب گفته می شود كه من الان شش ماه یا یک سال است که گذشته است و تو دیگر باید فراموش کرده باشی و مساله برایت حل شده باشد. هرگز نباید به کودک گفت که فراموش میکنی و همه چیز تمام میشود و به زندگی عادی برگشته باشی.
چون سوگواری و احساس درونی فرد نسبت به عزیز از دست رفته تابع نظم و زمان خاصی نیست ممکن است پس از یک سال ناگهان به ذهنش برسد که عکس پدرش را قاب زیبایی بگیرد و آن را بالای تختخوابش قرار دهد. باید نیاز کودک را برای به خاطر آوردن عزیز از دست رفته به روشی مثبت درک کنین و به آن احترام بگذاریم نباید انتظار داشته باشیم پس از مدت زمان خاصی او همه چیز را فراموش کرده باشد و در مورد شخص مرده هیچ حرفی نزند یا سئوالی نپرسد و سوگواری نکند، چرا که از این طریق او آرام آرام مراحل سوگ را طی کرده و آن را حل می کند و به مرحله ای می رسد که خاطرات او را زنده نگه داشته و به طریقی مثبت به شخص مرده و خاطراتش می اندیشد.
چگونه به سوالات کودکان در مورد مرگ و سوگ پاسخ دهیم؟
پرسش های کودکان به چند دسته کلی تقسیم می شود:
1- بخش نخست در مورد سوالاتی از خدا مثل اینکه چرا مادر مرا کشتی؟ چرا مادر را از من گرفتی؟
ممکن است سوالاتی از این قبیل در ذهن كودك، وجود داشته باشد اما به علت ترس و احساس گناه آنها را بیان نکند، بنابراین ممکن است سالها احساس خشم و گناه با كودك باقی بماند. بهترین کار در این مورد آن است که اجازه حرف زدن و بیان احساس را به کودک بدهیم و با جملاتی که نشان از همدردی دارد احساس او را به وی برگردانیم. مثلا « به نظر میرسد از خدا عصبانی هستی؟» سپس راجع به این خشم صحبت کنیم. از او بخواهیم صحنه مرگ را تجسم کند، اتفاقاتی را که در آن لحظه رخ داده و عواملی را که به مرگ منجر شده بازگو كند، بدین صورت كودك میفهمد دقیقا چه رخ داده است: تنصير خدا انيستا، تقصیر هیچکس نیست.
2- بخش دوم سوالاتی درباره شخص مرده است. او می خواهد بداند «موقعی که میمرد چه فکری داشت؟آیا به من فکر می کرد؟ آیا درد میکشید؟ آیا خیلی جان دادنش سخت بود؟ درآن لحظه چه حرفی زد؟ راجع به من هم حرفی زد؟ از دست من ناراحت نبود؟ »
حقیقت این است که گاهی بچه ها اوضاع را بدتر از آنچه واقعا رخ داده تصور میکنند. بهتر است به کودکان اجازه دهیم سوالاتشان را بپرسند. باید شرایطی را فراهم کنیم که کودك تمام احساسات و اندیشه های درونی اش را که گاه با گناه، گاه با ترس و گاه با شرم… همراه است بیرون بریزد. در این گونه موارد معمولا پرسش او را به خودش برمی گردانیم: تو فکر می کنی مادر موقع مرگ چه حالتی داشت؟ به چه فکر میکرد؟ چون اکثرا سؤالات كودك برخاسته از فكری است که آن را به طور غیرمستقیم بیان میکند و در جستجوی اطمینان یابی و همدردی است. تا زمانی که از وی نخواهيم افكارش را مطرح کند نمیدانیم از چه رنج می برد و قاعدتا نمي توانيم به وی کمکی کنیم.
3- بخش سوم سؤالاتی در مورد فراموش کردن یا نکردن شخص مرده است. «آیا من مادرم را فراموش می کنم؟ آیا روزی فرامیرسد که قیافه او از یادم رفته باشد؟ آیا صدای او را فراموش میکنم؟»
بچه ها میترسند و متنفرند از این که یک روز عزیز از دسته راتشان را فراموش کنند و سعی می کنند صدا، حالت چهره، لبخند، طرز راه رفتن، نشستن، برخاستن و حرکات او را مرتب به یاد بیاورند. ناراحتند که چرا صدای او را در ذهنشان نميشنوند. باید به کودک این اطمینان را بدهیم که ما عزیز از دست رفته را فراموش نمی کنیم و همیشه به ياد او هستیم. برای کاستن احساس فراموشی می توانیم آلبومی از عکسهای او را در اختیار کودک بگذاریم. به او بگوییم میتواند از آشنایان و اقوام بخواهد اگر عکسی از عزیزش دارند برای او بفرستند، فیلم ویدیویی وی را نگاه کند و تصویر ار را نقاشی کند. قاب عکسی از او بالای سرش، کنار تختش بگذارد. میتوانیم از خاطرات او برای کونك بگویم و… اینها همه تکنیک هایی هستند که کمک می کند ترس کودک از فراموش کردن عزیز از دست رفته کاهش یابد.
4- بخش چهارم سؤالاتی در مورد اسرار و رازها است.
بچه ها می خواهند بدانند چرا هيچكس راجع به پدرم با من صحبت نمی کند؟ چرا هیچ یادگاری با عکسی از او نیست؟ چرا همه وسایلش را پنهان کرده اید؟ گاه رخ می دهد مرگ پدر یا مادر برای کودکان در هاله ای از ابهام باقی می ماند و هیچکس، هیچ چیز راجع به عزیز از دست رفته برای وی نمیگوید. سوالات أو همزمان با رشد شناختی اش بزرگ می شود و چقدر تلخ است که کودك هم در سوگ طولانی عزیز از دست رفته درجا میزند و هم نمی تواند راجع به آن صحبت کند و از پرسیدن در مورد این موضوع منع می شود اطلاعات ناقصی که به طور کج دار و مریز، كودك از پیرامون خود گرفته، ممکن است منجر به شکل گیری هسته گناه، سرزنش خود، ترس و یا کنجکاوی عمیق شرد پاسخگویی با صداقت و گفتن حقیقت به كودك كمك مي كند تا سوگ كودك به يك پدیده پیچیده و حل نشده تبدیل نگردد.
5- سؤالاتی درباره اعتقادات رایج نیز دسته دیگری از سؤالات کودکان است. مردم می گویند همیشه آدم های خوب و جوان می میرند؟ آيا معنایش این است که من هم می میرم؟ پدرم خوب است پس ممکن است پدرم نیز بميرد؟
بدیهی است چنین نگرشی دركودك ابن وحشت را ایجاد میکند که ممکن است در سن جوانی بمیرد. برای رفع این ترس باید راجع به چگونگی رخداد مرگ عزیز از دست رفته با وی صحبت کرد.
6- سوالاتی در مورد علت ناتوانی برای سوگواری کردن نیز از سوی بچه ها می شود: «چرا نمیتوانم گریه کنم؟ چرا اشکم در نمی آید؟»
شاید ما ناآگاهانه پیام هایی را به کودك داده ایم که مانع از بروز راحت احساسات و عواطف او شده است مانند «تو دیگه مرد شدی، مرد که گریه نمیکند.» «و بايد قوی باشی و از مادرت مراقبت کنی.» از سوی دیگر كودك ممکن است فکر کند قوی بودن یعنی گریه نكردن و وجود همزمان این دو باهم تناقض دارد. تشویق کودک برای نشان دادن هیجاناتش كمك می کند گریه پنهان و فروخورده خود را آشکار کند.
7- سوالاتی در مورد نگرانی از مرگ اطرافیان نیز در کودکان وجوددارد. «آیا تو هم میمیری؟»
معمولا بچه ها پس از مرگ يك نفر راجع به مرگ سایر عزیزان حساس و نگران می شوند. آنان ممکن است نگرانی خود را به صورت پرسش های تکراری، مراقبت بیش از حد از والد بازمانده، تماس مكرر تلفنی، جدانشدن از وی و چسبندگی به او و … نشان دهند. بهتر است به كودك بگویید: «من سالم هستم، هیچ مشکل جسمی ندارم و نمی خواهم بمیرم، من هستم و هرزمان که نیاز به كمك داشتی به تو کمک می کنم و…» در اینگونه مواقع بهتر است نگاه او را به آینده سوق داده و با او به اينده سفر کنیم مثلا به او بگوییم من قرار نیست من بمیرم و از تو نگهداری خواهم کرد . تصور کن شبی که تو عروسی می کنی دوست داری من چه لباسی پوشیده باشم ؟ یا در جشن فارغ التحصیلی تو من کجای سالن بشینم ؟
8- سوالات جادویی.
وی می گوید: «آیا تقصیر من بود که پدرم مرد؟» بخشی از سوالات جادویی کودکان است. بچه ها در مرحله ای از رشد شناختي خود بین دو پدیده که همزمان رخ می دهد، رابطه علت و معلولی برقرار می کنند. مثلا اگر فكر یا آرزوی نامطلوبی راجع به شخصی داشته باشند و آن شخص تصادفأ بمیرد می اندیشند که فکر و یا آرزوی آنها باعث این مرگ شده است. با توضیح چگونگی مرگ میتوانیم این افکار و احساسات را در ذهن كودك تعدیل کنیم و به او اطمینان بدهیم که مرگ آن عزیز تقصیر کس خاصی خصوصا کودک نبوده است.
9- سؤالاتی در مورد بهشت و سلامتی از سوی کودکان نشانگر نگرانی آنهاست.
می توانیم كودك را تشویق کنیم در مورد بهشت متنی بنویسد یا نقاشی بکشد، این کار کمک می کند که کودك افكار و احساسش را به نمایش بگذارد با اینکه بچه ها پس از مرگ یکی از عزیزان معمولا نگران والد باقیمانده و افراد دیگر هستند مثل کودکی که پس از مرگ مادر اجازه نمی دهد پدر از منزل بیرون برود، میترسد او را نیز از دست بدهد. در این موارد از كودك بپرسید که پدر چه کند تا تو احساس آرامش و امنیت بکنی؟ از او بخواهیم أحساسش را با نوشتن یا نقاشی نشان دهد و بالاخره به روش بارش افکار و برگرداندن پرسش های او به خودش می خواهیم احساسات درونی خود را بیرون بریزد.
10- سئوالاتی که کودک در مورد روح می پرسد.
وانمود می کنیم که دستمان روحمان است و دستکش نقش بدنمان را دارد . قبل از این که به دنیا بیاییم روحمان زنده بوده است ( دستتان را تکان بدهيد) ، وقتی متولد می شویم بدنمان و رحمان به هم متصل می شوند و روح ما به جسممان زندگی می بخشد ( دست خود را داخل دستکش کنید و دستتان را تکان بدهید) وقتی می میریم روحمان جسممان را ترک می کند و جسم را بی جان و مرده رها می نماید ( دست خود را از دستکش بیرون بکشید و دستکش را روی زمین رها کنید) روح ماهنوز زنده است ( انگشتان خود را تکان دهید و پیش خدا برمی گردد و ما در آنجا شاد خواهیم بود. وقتی زمان رستاخیز فرا برسد بدن ما و روحمان درباره متصل می شوند ( دستتان را دوباره داخل دستکش کنید) در آن هنگام آنها به طور کامل متصل می شوند.)
اگر کودک شما در این مرحله نتوانست موضوع را بپذیر و علایم سوگ کاهش نیافت در اسرع وقت از یک مشاور کودک کمک بگیرید. بازی درمانی نیز برای کاهش اضطراب و تخلیه ی هیجانات منفی کودک بسیار سودمند است.