بازی درمانی
کودکان را باید از چشم انداز رشد و تحول بررسی و درک کرد. نباید آنها را بزرگسالانی کم سال یا مینیاتوری از یک بزرگسال در نظر گرفت. دنیای آنها جهانی از واقعیات عینی و ملموس است و آنان معمولا تجربه هاب خود را در خلال بازی ابراز می کنند. درمانگران که قصد دارند بیانگری کودکان را تسهیل کنند و به دنیای عاطفی آنان راه پیدا کنند باید به جای توجه به دنیای واقعی و بیان کلامی کودکان به دنیای بیان مفاهیم در کودکان دست بیابند. برخلاف بزرگسالان که ابزار ارتباطی آنها طبعا بیان کلامی است، ابزار طبیعی ارتباط در کودکان بازی و فعالیت است.
کارکردهای بازی
سازمان ملل متحد با اعلام بازی به عنوان حقی عام و لاینفک در دوران کودکی، بر اهمیت کلی بازی در رشد طبیعی و یکپارچگی وجود کودکان تاکید کرده است. بازی تنها فعالیت محوری دوران کودکی است که کودکان در تمام مکان ها و تمام زمان ها به آن می پردازد. کودکان نیازی ندارند تا بازی کردن را بیاموزند. همچنین نباید آنها را به بازی کردن مجبور ساخت. بازی عملی خودانگیخته، لذتبخش، خودخواسته و بی نیاز به هدف است. برخی از بزرگسالان برای پذیرفتنی کردن بازی کودکان آن را به صورت کار تعریف کرده اند. بسیاری از بزرگسالان، در اعمال فشارشان به کودکان برای موفق و پیروز شدن آنها و تسریع فرایند بزرگ شدن آنها، نمیتوانند تحمل کنند که کودکان وقت خود را با بازی هدر دهند. مبنای نگرش آنان چنین است که کودکان باید کاری را انجام دهند و به پایان برسانند یا آنکه در جهت هدفی که برای بزرگسالان پذیرفتنی است، تلاش کنند.
جای تاسف است که نویسندگان بسیاری بازی را کار کودکان تعریف کرده اند. این امر گویی تلاشی برای مشروع ساختن بازی است و توجیه اینکه بازی تنها در صورتی دارای اهمیت است که به نوعی با آنچه بزرگسالان مهم تلقی اش می کنند مشابهت داشته باشد. درست همانگونه که کودکی به خودی خود ارزشمند است و صرفا آمادگی برای بزرگ شدن نیست، بازی هم به خودی خود دارای ارزش است و به نوع اهمیتی که برای آن قائل میشوند بستگی ندارد. کار دارای هدفی مشخص است و در جهت انجام یا تکمیل یک تکلیف معین بر مبنای مقتضیات محیط بلافصل صورت میگیرد، حال آنکه بازی به خودی خود کامل است، به پاداش بیرونی بستگی ندارد و دنیای بیرون در آن در جهت درونسازی با مفاهیم موجود در ذهن کودک به کار گرفته می شود مانند زمانی که او قاشق را به جای اتومبیل در بازی خود به کار می برد. کودکان از طریق بازی چیزی را یاد می گیرند که هیچکس نمی تواند به آنها بیاموزد. آنها از طریق بازی، به کاوش و شناخت جهان واقعی فضا و زمان، اشیا،حیوانات،ساخت ها، و انسانها می پردازد. کودکان با شرکت در فرایند بازی می آموزند که در جهان نمادین ما که بر پایه ی معانی و ارزش هاست زندگی کنند و در عین حال، به شیوه ی فردی خود به کاوش،آزمایش و یادگیری می پردازند.
در سنین کمتر از 10 تا 11 سالگی نشستن طولانی در یک محل برای بیشتر کودکان دشوار است. کودک خردسال برای آنکه آرام در یک جا بنشیند باید آگاهانه تلاش کند و بنابراین،انرژی خلاق او در فعالیتی غیرسازنده صرف شود. در بازی درمانی،نیاز کودکان به فعالیت بدنی مورد توجه قرار میگیرد. حین بازی، کودکان انرری خود را مصرف می کنند،برای وظایف زندگی آماده می شوند به هدف های دشوار دست می یابند و ناکامی ها و رنجش های خود را کنار می نهند. آنها با دیگر کودکان تماس جسمی برقرار می کنند، نیاز خود را به رقابت، تخلیه و ارضا می کنند، اعمال خشونت بار خود را به صورت هایی پذیرفتنی بروز می دهند و سازگاری با دیگران را می آموزند. بازی به کودکان امکان می دهد تا تصوراتشان را به آزادی به جریان اندازند، قواعد و هنجارهای فرهنگ خود را بیاموزند و مهارت کسب می کنند. کودکان در خلال بازی، فردیت شخصیت خود را آشکار می سازند و آن دسته از منابع درونی خود را به کار می گیرندکه ممکن است به عنوان بخشی از شخصیتشان درآید.
روانشناسان برای کودکان زیر 10 سال بازی درمانی را پیشنهاد میکنند که این درمان در مراکز تخصصی بازی درمانی صورت میگیرد.
مرکز مشاوره دیدار 02188893258
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com