انحرافهای جنسی(1)
در D.S.M IV انحرافهای جنسی شامل گروهی از اختلالهاست که در آن جاذبه جنسی معطوف به اشياء نامعمول و فعالیتهای جنسی است که ماهیتی نامتداول دارند. به طور خلاصه، نوعی انحراف (para) در آنچه فرد بدان گرایش (philia) پیدا می کند وجود دارد. این گرایش باید شدید باشد و دست کم شش ماه طول بکشد. تشخيص اختلال تنها زمانی صورت می پذیرد که فرد براساس این گرایشها عمل کند یا به طور معناداری از داشتن آنها احساس پریشانی کند، یادآوری این نکته اهمیت دارد، که افراد ممکن است خیالپردازیها و میلهایی شبیه به یک فرد مبتلا به انحراف جنسی داشته باشند، اما اگر این خیالپردازیها برگشت کننده و شدید نباشند و اگر فرد بر اساس آن تمایلات هیچگاه اقدام به عمل نکند و یا به خاطر آنها به طور چشمگیری پریشان نباشد، این تشخیص در باره آنان صورت نمی گیرد.
انحرافهای جنسی اغلب چندگانه هستند تا به تنهائی، و نیز می توانند جنبه ای از اختلالهای روانی دیگر – مانند اسکیزوفرنی یا اختلال شخصیت – باشند. آمارهای مربوط به شیوع این اختلالها نشانگر آن است که انحرافهای جنسی – از هر نوع گرایش – تقریبا همیشه در مردها دیده می شود؛ تنها در مازوخیزم است که می توان شمار بیشتری از زنان را یافت که نسبت آنان به مردان بیست به یک است. سرانجام، این واقعیت که
انحرافهای جنسی برخی از افراد مبتلا به انحرافهای جنسی در پی جفتهایی هستند که هیچ گونه تمایل یا رضایتی در این زمینه ندارند نشانگر پیامدهای غیرقانونی است که اغلب در اثر این اختلالها پیش می آیند.
شئ گرایی (فتیشیسم)
شی گرایی اختلالی است که در آن یک شی بی جان موجب برانگیختگی جنسی می شود. شی گرا (فتیشیست) که تقریبا در تمام موارد مرد است، دارای گرایشهای جنسی شدید و برگشت پذیر نسبت به اشیای بی جان مانند کفش زنانه است؛ و این شی شديدآ مورد ترجیح او است یا حتی برای رخداد برانگیختگی جنسی وی ضروری است.
کفشهای زیبا، جورابهای لطیف، دستکشها، اشیای بهداشتی، لباسهای ساخته شده از پوست، و به ویژه لباسهای زیر منابع معمول برانگیختگی در شی گراها هستند. کینگ (۱۹۹۰) یک مورد نامعمول جاذبه شی گرایی را در مرد بیست و شش ساله ای که توسط عطسه های افراد دیگر برانگیخته می شد، گزارش کرده است. برخی از آنان می توانند شی گرایی خود را به تنهایی و در خلوت از طریق نوازش کردن، بوسیدن، بوییدن، یا صرفا نگاه کردن به شی مورد نظر و در همان حال استمنا کردن به اجرا در آوردند. عده ای دیگر نیازمند آنند که شریک جنسی آنها با شی مورد علاقه آنان مشغول بازی شود تا تحریک جنسی برای آمیزش ایجاد شود. گاهی اوقات شئ گرایان اساسا علاقه مند به جمع آوری کلکسیونی از اشیای مطلوب خود هستند، و همواره مجموعه خود را با افزودن اشیای دستبرد زده گسترش می دهند.
کششی که توسط شی گرابان به یک شی احساس می شود از نظر ذهنی غیر ارادی و مقاومت ناپذیر است. میزان و شدت تمرکز شهوانی، شی گرایان را از جاذبه معمولی که کفش های پاشنه بلند و جورابهای لطیف زنانه ممکن است برای مردان دگر جنسگرا داشته باشد، متمایز می سازد. این اختلال معمولا در نوجوانی آغاز می شود، هرچند که ممکن است فرد علاقه به شی دارای اهمیت خاص را زودتر از آن و در خلال کودکی به دست آورده باشد.
نظریه پردازان روان تحلیلگر معمولا شئ گرایی و انحرافهای جنسی دیگر را در خدمت نوعی کارکرد دفاعی در نظر میگیرند که اضطراب اخنگی درباره ی تماسهای جنسی بهنجار را دور می سازد. نظریه پردازان یادگیری به طور معمول بر نوع شرطی سازی کلاسیک در تاریخچه اجتماعی – جنسی فرد تاکید دارند. برای مثال ممکن است که یک جوان در تجارب جنسی اولیه خویش مجذوب زنی که چکمه های مشکی سیاه داشته است، شده باشد.
همانطور که می دانیم این امکان وجود دارد که افراد ترس مرضی یا فوبی از برخی اشیاء را فرا گیرند. به همین ترتیب هم این امکان وجود دارد که افراد بیاموزند که توسط بعضی از محرکها دچار تحریک جنسی شوند. هرچند اگر فقط تداعی موجب تحریک جنسی در افراد شی گرا از طریق شرطی سازی کلاسیک باشد، این انتظار وجود دارد که اشیای دیگری نیز در زمره اشیای مورد علاقه قرار گیرند، در حالی که این گونه نیست، و این استدلالی خام است که نتیجه بگیریم شی گرایی صرفا از طریق شرطی سازی کلاسیک پدید می آید.
شی گرایی به صورت پوشیدن لباس جنس مخالف
زمانی که یک مرد با پوشیدن لباس زنانه تحریک جنسی می شود ولی با این وجود خود را یک مرد می داند، اصطلاح شی گرایی به صورت پوشیدن لباس جنس مخالف برای توصیف رفتار او به کار می برند. یک لباس گرای جنس مخالف ممکن است از این که در اجتماع به صورت یک زن ظاهر می شود نیز لذت ببرد. کسان بسیاری هستند که از نظر جنسی مشکلی ندارند و در پوشیدن لباس جنس مخالف مهارت یافته اند، اما، این افراد لباس گرا در نظر گرفته نمی شوند مگر آن که پوشیدن لباس جنس مخالف با برانگیختگی جنسی در آنان پیوند داشته باشد. لباس گرایی را نباید با هم جنس گرایی اشتباه کرد، زیرا لباس گرایان، دگر جنس گرا هستند و تنها تعداد کمی از همجنسگرایان ممکن است این گونه باشند و گاهی به چنین عملی مبادرت ورزند، البته در بسیاری از قوانین قضایی پوشیدن لباس جنس مخالف در مجامع عمومی غیر قانونی است.
لباس گرایان که همواره مرد هستند، به طور دوره ای اقدام به مبدل پوشی می کنند نه به طور دائمی. آنان تمایل دارند که از جهات دیگر، مانند ظاهر، رفتار، و رجحان تمایل جنسی و مردانه باشند. بیشتر آنان ازدواج کرده اند. پوشیدن لباس جنس مخالف معمولا در خلوت انجام می گیرد و عده معدودی از افراد خانواده در جریان آن هستند. میل به پوشیدن لباس جنس مخالف می تواند در طول زمان فراوانی بیشتری بیابد، اما به ندرت منجر به تغییر در هویت جنسی می شود – یعنی ایجاد این باور در مرد که او در واقع یک زن است. از سوی دیگر، برخی از لباس گرایان گزارش کرده اند که به هنگام مبدل پوشی احساسی از زن بودن پیدا می کند. لباس گرایی معمولا با پوشیدن لباس جنس مخالف به صورت جزئی در کودکی یا نوجوانی آغاز می شود.
تاریخچه موردی لباس گرایان معمولا به رخدادهای کودکی باز می گردد که هرگاه یک پسر بچه خردسال لباس دخترانه به تن داشته مورد تحسین قرار گرفته است. به صورتی تناقض آمیز، برخی از مردان لباس گرا «تنبیه لباس زیر زنانه» را از دوران کودکی به یاد دارند که از طریق اجبار در پوشیدن لباس دخترانه تحقیر و تنبیه می شدند (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۹۸۷، ص ۲۸۹). تبیینهای دیدگاه یادگیری بر این فرض استوار است که این اختلال از تأثیرات شرطی سازی به هنگام پوشیدن لباس جنس مخالف پدید می آید . شبیه به شرطی سازی کلاسیک که در فرد شی گرای از طریق همخوانی بین برانگیختگی و شی انتخاب شده شکل می گیرد. برخی از متخصصان بالینی باور دارند که لباس گرایی نمایانگر مردی است محاصره شده که از مسئولیتهایی که فکر می کند صرفا به خاطر مردبودن با آنها درگیر است امتناع می ورزد. از این رو، فرض می شود که پوشیدن لباس زنانه برای لباس گرایان معنایی پیچیده تر و فراگیرتر از برانگیختگی جنسی صرف داشته باشد. بنابراین، شاید تلاش برای تبیین لباس گرایی تنها براساس مفاهیم حسی ساده انگارانه باشد. ممکن است که تغییر نقشهای جنسی، معنایی راکه لباسهای زنانه برای این مردان دارد دگرگون می سازد.
زنا با محارم
ممنوعیت علیه زنا با محارم و یا منع رابطه جنسی با خویشاوندان نزدیک که ازدواج با آنها قدغن است، به نظر می رسد که در تمام جوامع انسانی وجود داشته باشد. یک استثنای قابل توجه ازدواج فراعنه مصر با خواهران خود یا دیگر زنان بلافاصل خانواده شان است. در مصر باستان این باور وجود داشت که خون سلطنتی نباید با خون افراد خارج از خانواده آلوده شود. برخی از انسانشناسان معتقدند که نهی زنا با محارم این کارکرد مهم را به عهده دارد که پیوندهای اجتماعی را گسترده تر و هماهنگی اجتماعی را بیشتر از حالتی که اعضای خانواده جفت خود را صرفا از میان افراد فامیل انتخاب کنند، می سازد. ممنوعیت زنا با محارم براساس دانش علمی امروز منطقی و با معناست. کودکی که از یک پدر -دختر، یا یک برادر – خواهر، پدید آید، به احتمال بیشتر یک جفت ژن مغلوب (نهفته) والدین خود به ارث می برد. به طور عمده، ژنهای مغلوب دارای تأثیرات زیستی منفی، مانند نقایص مادرزادی جدی، هستند. بنابراین، ممنوعیت زنای با محارم دارای اهمیت تکاملی سازشی است. زنای بامحارم درD.S.M.IV به عنوان یک طبقه فرعی از بچه دوستی فهرست شده است.
زنا با محارم که تمام شکلهای تماس جنسی را در بر می گیرد، به نظر میرسد که بین برادر و خواهر بیشتر رایج باشد. پس از آن، رایجترین شکل، که از نظر روانی مرضی تر مورد توجه قرار می گیرد، رابطه پدر و دختر است. شواهدی در دست است که ساختار خانواده هایی که زنای با محارم در آنها به وقوع می پیوندد به شکل نامعمول پدر سالاری است ( الكساندر و لوپفر ۳، ۱۹۸۷). علاوه بر آن، در این خانواده ها غفلت والدین و فاصله ی هیجانی از کودکان وجود دارد (مدونا، ۱۹۹۱). همچنین، باور شده است که اگر مادر در خانه نباشد یا از کار افتاده باشد، زنا با محارم شایعتر است.(فينكل هوره، ۱۹۷۹)؛ این موضوع شاید بدان دلیل باشد که مادران به طور معمول دختران خود را از سوء استفاده جنسی درون خانوادگی محافظت می کنند.
پدرانی که اقدام به زنای با محارم می کنند ممکن است در زندگی زناشویی خود از نظر جنسی ناکام باشند و در عین حال با به دلایلی در رسیدن به کامیابی جنسی از طریق روابط خارج از زناشویی احساس ناراحتی کنند، این موضوع به هیچ وجه دلالت بر آن ندارد که در صورت عدم ارضای جنسی شوهر، زن لزوما مقصر است). ظاهرا این گونه مردان ترجیح می دهند که تماس جنسی خود را با خانواده حفظ کنند. (فروید . ۱۹۸۲)، هر چند ممکن است شگفت انگیز بنماید که چگونه آزار فرزند می تواند مقبول باشد. با این حال، شواهد جدید بیانگر آنند که فقدان رابطه هیجانی ارضا کننده با همسر بیش از عدم ارضای جنسی موجب زنای بامحارم توسط پدر می شود (لاگر دیگران، ۱۹۹۰). عوامل دیگری که کودک را در معرض خطر این نوع زنای با محارم قرار می دهند عبارتند از داشتن ناپدری، و وجود ارتباط ضعیف با مادر.
تبیین های زنای با محارم محدوده ای از محرومیت جنسی تا دیدگاه فرویدی را در بر می گیرد که انسان دارای تمایلات اساسی برای چنین روابطی است، برخی از تبیین های قدیمی گرایش به سرزنش قربانی دارند و شماری از کودکان را که درگیر رابطه های زنای با محارم بوده اند به عنوان شخصیتهای غیر معمول، فریبنده و جذاب توصیف کرده اند، که به دلیل اغواگریهایشان به طور کامل بی گناه نبوده اند، این فرضیه علاوه بر آن که از نظر اخلاقی زننده است، از طریق اطلاعات قابل دسترسی مردود شناخته شده است.
مرکز مشاوره دیدار ( بالاتر از میدان ولیعصر، نرسده به خیابان فاطمی، ساختمان پرستو، 88893258 )
http://t.me/clinicdeedar
www.clinicdeedar.com